بیچاره دلم به روسری می ماند

تو جاشدی آشفته تری می ماند
از بس که به خاطر تو نازک شده است

گاهی به لباس بندری می ماند!


****

تصویر تو در عکس خیالی پشتش

وقتی که گذاشت بوسه را در مشتش

می خواست که شلیک کند،برگشت و...

بی تاب شد و عطر تن تو کشتش!!


***


حرف از هیجان و چشم بستن تا شد

در من صدفی راهی دریا ها شد

دست از سر لنج خسته بردار ، بیا

از دور،جزیره "خواهر"ت پیدا شد!!

نظرات 2 + ارسال نظر
مومو چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:20 ب.ظ http://mo-mo.blogsky.com

عالی بود

مهدی جلیلی چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ http://kondook.blogfa.com

سلام!
هر سه زیباست
در اولی اینهمه در تشبیهی ریز شدن و به آن دقت دادن فوق العاده است.سطر اول پایه ی سه سطر دیگر قرار گرفته و همه به زیبا شدن هم کمک کرده اند.
در دومی فضا سازی خیلی خوبی وجود دارد و مایه هایی از هنر داستان نویسی دیده می شود از اینرو به زیبایی به مینی مال نزدیک شده است.
در سومی رمانیسیسم به اوج رسیده و حس سرشاری به خواننده منتقل می شود.
خیلی مرسی مرضیه بانو!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد