من اینور کاج پیاده می شوم تو کجا؟

بخند.تا نخندی که نمی توانم لبم را عمود کنم به لبت و کنجش را ببوسم و ببینم که چه طور پلک هات می افتد و پره های بینی ات می زند، دستت داغ می شود توی دستم و بعد عرق می کند.چشمهایت را باز می کنی و حواست به راننده است،که از توی آیینه اش پیدایی.راننده اصلا حواسش به ما نیست.اگر می خواست از چیزی تعجب کند که جلوی پایمان ترمز نمی کرد آنهم برای اینکه بیاوردمان میدان کاج که اصلا کاج ندارد! برای همین وقتی با انگشتانت بازی می کنم به من نگاه کن.روی بند وسط بعضی از انگشتهات سه تا خط داری و بند اول انگشت های اشاره ات یک خطی است.خا ل روی مچ دستت را هم دوست دارم و آن جای سوختگی اش را.رویش کرم پودر نزن.می خواهم همیشه ببینمش.یک خال قهوه ای هم روی ران چپت داری که حدودش واضح نیست و می ماند مثل کاپوچینوی سردی که پفش بخوابد.اول فکر می کردم ماه گرفتگی باشد.زیر انگشت صافتر از وقتی است که لب رویش می سابانم.به برجستگی جای عمل آپاندیست نیست ولی شک ندارم که خال است.صورتم را به صورتت که نزدیک می کنم و کرکهای روی لپت آن فاصله دو میلیمتری دلخواهم را پر می کندخوشم می آید ، وقتی نفست می خورد به صورتم که بوی تند اکالیپتوس می دهد یا وقتی سیخی مژه های ریمل کشیده ات می خورد به داخل انگشت اشاره ام .می گویی واتر پروف است.ولی هر وقت شیشه را داده ایم پایین و باد به صورتت خورده زیر چشمت سیاه شده است.بعد دستهایت را کشیده ای بهشان و لپت را به گند کشیده ای.بق کرده ات را دوست ندارم.بخند.می گویی دندانهایت را ارتودونسی نکرده ای و هجای سوم را باکسره تلفظ می کنی ،ولی خودم زخمهای داخل دهنت را چند بار دیده ام.فکر نمی کنم راست گفته باشی.مثل وقتی که  می گویی موبایل ندارم.بعضی وقتها که سرت را می گردانی سمت خیابان و نیم رخت را درست تر می بینم بیشتر شک می کنم.اینطور وقت ها باید پیاده بشویم .توجلو تر راه بروی و من ببینم که سر پاهایت را به هم می چسبانی و قدمهایت را آهسته بر می داری.هر چند قدم می ایستی و از پشت مقنعه ات را تا روی بیرون زدگی کتفت می کشی پایین و کیفت را شانه به شانه می دهی. 

اینجا هم می توانم ببینم که مثل همیشه زانو هایت را به هم چسبانده ای و یک در میان دستهایت را روی زانو می گذاری.اما نقطه سفید داخل سیاهی چشمت کوچکتر است و گوشواره هایت را هم نینداخته ای که وقتی بخواهی یک دفعه سرت را بدهی عقب مثل الان و با کف دستت دهان من را بگیری و پس بزنی وسرت را سه بار به چپ وراست بچرخانی ؛صدا بدهد.  

آدم هر وقت با تو جایی می رود زود می رسد.من اینور کاج پیاده می شوم...ولی قول می دهم تا خانه بدوم که بیشتر از این منتظر نمانی.